چگونه بخوانمش ؟

نکیسا هنوز در فکر حرفهای روشنا بود که میگفت خدا نزديك نزديك است به طوری که میتوانی با او درگوشی حرف بزنی نجوا کنی درد دل بگویی

فکر کرد این موضوع را خود تجربه کند؛ شروع کرد در ذهنش فکر کردن که حالا که می خواهم با او حرف بزنم چطور شروع کنم؟ او را چگونه مورد خطاب قرار دهم؟ به چه اسمی بخوانم؟ اصلاً از او چه بخواهم که بهتر و جامع تر باشد؟ با چه واژگانی بخوانم که متین و مؤدبانه باشد؟... به اینها که فکر کرد دید چقدر در همین کار هم نیاز به كمك دارد، غير از يك سرى حاجت معمولی که بگوید حرف دیگری به نظرش نمیرسد و خیلی زود بعد از گفتن حاجتها گفتگو تمام میشود دلش نمیخواست که ارتباطش با خدایش خیلی کاسبکارانه باشد، نیاز به كمك داشت....

 

خواست به روشنا زنگ بزند و بگوید من نمیتوانم با او صحبت کنم تو میتوانی كمك كنى؟ يك باره یادش افتاد روشنا به او گفته بود خدا به فکر این نیاز ما هم بوده و شیوه دعا کردن را توسط فرستادگانش به ما آموزش داده است. دعاهایی که داریم زبان ما را در گفتگو با خدا باز میکند یاد میدهد چگونه با خدا صحبت کنیم و چه بخواهیم... کتاب دعا را باز کرد این عبارت را دید خدایا این عزّت برای من بس است که بنده تو باشم و این افتخار برای من کافی است که تو پروردگار من باشی! خدایا

تو آن چنان هستی که  من دوست دارم پس مرا هم چنان کن که تو دوست داری دالبی كفى بيعاً أن أكونَ لكَ عَبْداً و. تمراً أن تكون لي رَبَّاً أَنكَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُ). به صدر دعا نظر کرد دید نوشته است سه جمله از امیرالمؤمنین

 

علی در مناجات با خدا... آن قدر این سه جمله زیبای حضرت علی به کامش شهرین آمد که نمیتوانست وصف کندا او حالا با این ،امام با خدا حرف زده بود خیلی مؤدبانه عاشقانه و چقدر زیبا خواسته بزرگی را مطرح کرده بود: خدایا مرا آن چنان کن که تو دوست داری ..... واقعاً دوست آنگونه باشد که خدا دوست دارد این کلمات عطش او را برای صحبت با خدا زیادتر کرده بود؛ میخواست بیشتر با خدا صحبت کند؛ کتاب دعا را ورق زد و اشعار زیبایی را در مناجات از حضرت امیر پیدا کرد ... ای خدای من و آفریدگارم و نگهدارم و پناهم به جانب تو در سختی و آسانی پناه می آورم؛ خدایا اگرچه خطایم بزرگ و انبوه است اما گذشت تو از گناه من بزرگ تر و گسترده تر است؛ خدایا اگر خودم را به دست هواهای نفسم اينك در مرغزار پشیمانی میگردم؛ خدایا اگر کنی یا از پیشگاهت برانی پس به چه کسی امیدوار شوم و چه کسی شفیع قرار دهم...؟ واگذاشتم محرومم کنی یا از پیشگاهت برانی،پس به چه کسی امیدوار شوم و چه کسی را شفیع قرار دهم ....؟

دیگر بال در آورده بود؛ میتوانست با كمك امام با خدا مناجات ،کند خواسته هایش را متین و مؤدبانه و زیبا مطرح کند؛ باز هم کتاب دعا را ورق زد به دعایی رسید که تماماً از آن حضرت بود هر جمله اش از جمله دیگر زیباتر و دوست داشتنی تر... گذاشت که وقتی دیگر آن را با فراغ بال بخواند و لذت برد اما نتوانست این فراز از دعا را که دعای کمیل نام داشت - نخواند ... خدایا آمرزنده ای برای گناهانم و پرده پوشی برای زشتکاریهایم و تبدیل کننده ای برای کار زشتم به زیبایی جز تو نمی یابم، معبودی جز تو نیست... ای سرور من چه بسیار زشتی مرا پوشاندی و چه بسیار بلاهای سنگین و بزرگی که از من برگرداندی و چه بسیار لغزشی که مرا از آن نگهداشتی و چه بسیار امور ناپسند که از من دور کردی و چه بسیار ستایش نیکو از من در میان مردم پخش نمودی که به راستی شایسته اش

نبودم...

 

تماس با ما

آدرس:

خیابان شریعتی سه راه طالقانی پلاک ۱۷۳ مؤسسه گل های یاس

شماره تماس:

۰۲۱۷۷۵۳۹۲۹۹ - ۰۲۱۷۷۶۵۷۸۶۵

ایمیل:

moassesegolha@gmail.com

نماد اعتماد

جستوجو