چرا برای شناسایی آفریدگار جهان فکر و مطالعه میکنیم؟
خداجویی
۱- عشق به آگاهی و آشنایی با جهان هستی
در درون جان همه ما است؛ همه ما به راستی میخواهیم بدانیم : این آسمان بلندپایه، با اختران زیبایش ، این زمین گسترده با مناظر دلفریبش ، این موجودات رنگارنگ ،پرندگان زیبا، ماهیان گوناگون، دریاها و کوه ها و شکوفه ها و گلها ، انواع درختان سر به آسمان کشیده و.... خود به خود به وجود آمده اند یا این نقشهای عجیب به دست نقاشی ماهر و توانا و
چیره دست کشیده شده است؟...
از این گذشته نخستین سؤالاتی که در زندگی برای همه ما پیدا می شود این است که :
از کجا آمده ایم؟
در کجا هستیم؟
و به کجا می رویم؟
و ما اگر پاسخهای این پرسشهای سه گانه را بدانیم ، چقدر خوشبخت خواهیم بود؟ یعنی بدانیم آغاز زندگی ما از کجا شروع شده و سرانجام به کجا خواهیم رفت؟ و اکنون چه وظیفه ای داریم؟
روح جستجوگر ما به ما می گوید:
باید آرام ننشینی تا پاسخ این سؤالات را پیدا کنی!
گاهی در یک حادثه رانندگی، کسی مجروح و بیهوش می شود، و برای درمان قطعی او را به بیمارستان میبرند؛ هنگامی که حال او کمی بهتر می شود و به هوش می آید نخستین چیزی که از اطرافیان خود می پرسد این است که :
اینجا کجاست؟
چرا مرا به اینجا آورده اند؟
و کی از اینجا خواهیم رفت؟
اینها نشان میدهد که انسان نمیتواند در برابر این گونه سؤالها خاموش بنشیند.
بنابراین نخستین چیزی که ما را به دنبال خداجویی و شناسایی آفریننده جهان هستی میفرستد همان روح تشنه و جستجوگر ما است.